دستمو بگیر. منو ازینجا ببر.
دیگه خسته ام. خسته از این همه رنگ. دلم هوای بی رنگی کرده.
کاش بارون بیاد و این همه رنگ رو بشوره و بسپارتشون به زمین.
دستتو رو قلبم بذار. دلم تب کرده. داره میسوزه.
بیا بریم. بریم از این دیار رنگها به سرزمین بی رنگی. جایی که هیچ رنگی نباشه. همه آدماش سفید باشن.
من باشم و تو باشی و یه دنیا دلخوشی و با هم بودن.
دستمو بگیر. دستای یخ کرده م، گرمی دستاتو تمنا میکنه.
برای این سفر همه چیز مهیاست. قلبمو جا نذاری، یادته که به دستت سپردم.